نگاهی به زندگی استاد مرتضی مطیفیفرد
استاد مرتضی مطیفیفرد فرزند استاد حسین مطیفیفرد که وی نیز گچبری طراح و ماهر بود در هفده آذر سال 1324 در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. وی که در خانوادهای اصیل و هنرپرور مراحل رشد و جامعهپذیری را سپری میکرد از سن چهار سالگی به مکتبخانه وارد شد و آموزش قرآن را فرا گرفت. در سن هفت سالگی به دبستان عصر پهلوی و سپس به دبستان هراتی اصفهان رفت و تا کلاس ششم در آنجا به تحصیل ادامه داد. شرایط اجتماعی و اوضاع اقتصادی نابسامان دهه سی که شدیداً بر ابعاد مختلف زندگی مردم هاله افکنده بود تأثیر بسزایی بر روند زندگی استاد مطیفیفرد گذاشت. وی در رابطه با این وضعیت چنین بیان میکند: «به یاد دارم که اواخر دوره ابتدایی پولی نبود تا دفترچه مشق بخریم، لذا کاغذهای رنگی اعلامیهها که پخش شده بود جمعآوری میکردیم و سپس آنها را میدوختیم و پشت آنها مشق و حسابهای خود را انجام میدادیم. تنها من نبودم وضع اکثر بچهها اینطور بود. بنابراین تصمیم گرفتم که روزها نزد پدرم مشغول به کار شوم و شبها به مطالعه دروس دبیرستان نظام قدیم بپردازم. در کل دوران خوبی نبود». این شرایط و همچنین علاقه وافر و زایدالوصف استاد به پیشه پدری او را مجاب ساخت که همسو با تحصیل، نزد پدر خود به گچبری و شاگردی بپردازد که همین امر زمینه را برای خلاقیت و پویایی ذهنی وی در آینده حرفهایاش مهیا ساخت
شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی حدفاصل سالهای 1332 تا 1340 که تحت تأثیر رکود و بیکاری سراسری کشور قرار گرفته بود، استاد مطیفیفرد را بر آن داشت تا از فرصت پیش آمده نهایت بهره را ببرد و دوران آموزش خود را تکمیل نماید. لذا وی روزهای بیکاری خود را به عالی قاپوی اصفهان میرفت و ساعتها با تمام وجود به کارهای دوره صفویه خیره میشد و از آن طرحها الگوبرداری میکرد و پس از اینکه آنها را در ذهن خود پرورش میداد، در اولین فرصت ممکن در پشتبام خانه خود گچ و مواد لازم را تهیه میکرد و طرحهایش را اجرایی مینمود. وی در این رابطه میگوید: «مدت دو سال مداوم و پیدرپی در مورد کارهای صفویه، چگونگی اجرا، طرح و رنگآمیزی آنها غور و بررسی کردم و روز به روز میفهمیدم که چقدر این هنر جای توسعه و پیشرفت دارد و ما از آن غافلم ماندهایم
در شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی حدفاصل سالهای 1332 تا 1340 که کشور تحت تأثیر رکود و بیکاری سراسری قرار گرفته بود، استاد مطیفیفرد را بر آن داشت تا از فرصت پیش آمده نهایت بهره را ببرد و دوران آموزش خود را تکمیل نماید. لذا وی روزهای بیکاری خود را به عالی قاپوی اصفهان میرفت و ساعتها با تمام وجود به کارهای دوره صفویه خیره میشد و از آن طرحها الگوبرداری میکرد و پس از اینکه آنها را در ذهن خود پرورش میداد، در اولین فرصت ممکن در پشتبام خانه خود گچ و مواد لازم را تهیه میکرد و طرحهایش را اجرایی مینمود. وی در این رابطه میگوید: «مدت دو سال مداوم و پیدرپی در مورد کارهای صفویه، چگونگی اجرا، طرح و رنگآمیزی آنها غور و بررسی کردم و روز به روز میفهمیدم که چقدر این هنر جای توسعه و پیشرفت دارد و ما از آن غافلم ماندهایم
امتیاز شما به این مقاله
دیدگاهتان را بنویسید